پر از همه چیز اما هنوز جا دار . . .

گاهی به جایی می رسی و زمانی را می بینی که:

پر از همه چیز هستی اما هنوز جادار جادار جاداری

طوری که احساس می کنی هنوز پر از هیچی هستی

هیچی نداری

احساسی دوگانه از داشتن و نداشتن همه چیز

احساس خلاء و سبکی ناخوشایند

گمان می کنم وقتی خیلی از داشته ها به خیلی از نداشته ها، آرزوها و رویاها اتصال داشته باشه

بخاطر وزن سبک نداشته ها، داشته ها هوایی می شوند

داشته های انسان با رشته های نازک آرزوها و رویاها بالا کشیده می شوند

حتی من هم با داشته هام شناور می شوم

داشتن آرزو خیلی خوبه

باعث میشه نگاهت رو به آسمون باشه

اما همیشه قبل از گذاشتن پا روی پله بعدی آرزوها

یه نگاه به پله کن

تا ببینیش

تا زیر پاتو و داشته هاتو ببینی

تا پا جای مطمئن بذاری

خیلی خوبه دستها در پلکان آرزوها و پاها و نگاه ها بر داشته ها باشه

چه خوب پیش میره

چه سنگین و محکم زیر پا

و چه امیدبخش هست دستهای رو به آسمان